نشست جای (نِ شَ) دارالملک. پایتخت. مستقر. مقر: چون هفت اقلیم به حکم او شد نشست جای خویش تمیشه ساخت. (تاریخ طبرستان) ادامه... دارالملک. پایتخت. مستقر. مقر: چون هفت اقلیم به حکم او شد نشست جای خویش تمیشه ساخت. (تاریخ طبرستان) لغت نامه دهخدا